جدول جو
جدول جو

معنی توانا کن - جستجوی لغت در جدول جو

توانا کن(اَ کُ / اِ کُ / اُ کَ)
تواناکننده. نیرومندکننده. قدرت دهنده:
جهان آفرین ایزدکارساز
تواناکن ناتوانانواز.
نظامی.
رجوع به توانا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دَ اَ)
بمعنی آدمی با نیروی توانا بکار که هرچه بخواهد کند، تواند و بر آن قادر باشد و ترجمه فاعل مختار است به پارسی، زیرا که توانا بمعنی قادر و ناتوان عاجز است. (انجمن آرا) (آنندراج) ، از صفات خدای تعالی زیرا که دهنده قوت و قدرت و توانائی است. (ناظم الاطباء). رجوع به توان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ رَ تَ)
تأیید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تعزیز. تطویع. (منتهی الارب). و رجوع به توانا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ رَ / رِ دَ)
اقتدار. (زوزنی). نیرومند شدن. بازور گردیدن. باقدرت شدن. قوی گشتن. کامیاب شدن. قادر شدن:
چو نیرو گرفتند و دانا شدند
به هر دانشی بر توانا شدند.
فردوسی.
گشته یک نیمه جهان او را وز همت خویش
نپسندد که بر آن نیمه توانا نشود.
منوچهری.
زیرا که سید همه سیاره
اندر حمل به عدل توانا شد.
ناصرخسرو.
رجوع به توانا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
يمكن
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
Empower
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
habiliter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
befähigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
להעצים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
طاقت دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
ক্ষমতায়ন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
kuhimiza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
güçlendirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
권한을 부여하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
権限を与える
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
अधिकार देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
наділяти владою
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
memberdayakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
наделять властью
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
machtigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
empoderar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
potenziare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
capacitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
授权
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
upoważniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توانا کردن
تصویر توانا کردن
ให้อำนาจ
دیکشنری فارسی به تایلندی